سینما 7 - هنر هفتم

هرآنچه مربوط به پرده ی جادویی و قاب تلویزیون است...

سینما 7 - هنر هفتم

هرآنچه مربوط به پرده ی جادویی و قاب تلویزیون است...

سینما 7 - هنر هفتم
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق ابلهانه» ثبت شده است

تنهایی لیلا سریالی است درباره محمد، متولی امامزاده‌ای که در زلزله خانواده خود را از دست داده و طی حادثه ای درگیر عشق دختری به نام لیلا میشود و...

اگر شما هم این سریال را دیده باشید، حتما میدانید که در قصه این سریال یک دختر کاملا امروزی و پولدار که از بچگی در اروپا و آمریکا بزرگ شده و الآن هم از خانواده اش در آمریکا جدا شده و به ایران آمده به نام لیلا، در یک شب که دچار بحران شده و ماشینش خراب شده، از روی ناچاری به امامزاده ای پناه میبرد و شب را در همان امامزاده صبح میکند. متولی امامزاده(محمد) هم که شخصیتی بسیار مذهبی و چشم و گوش بسته و کم درآمد است برای اینکه به گناه نیفتد و... آن شب سرد را با اینکه خودش بیمار است در خارج از امامزاده صبح میکند و حتی برای دوری از گناه تمام انگشتانش را در آتش میسوزاند تا آتش جهنم برایش تداعی شود و بتواند نفسش را کنترل کند و...

و بعد در ادامه روند قصه ما میبینیم که لیلا که متوجه رفتار محمد و سوزاندن انگشتانش و... میشود ابتدا تعجب میکند ولی کم کم عاشق و دلداده او و رفتارهایش میشود و بعد به هر دری میزند تا با او ازدواج کند - در حالیکه محمد چون او نامحرم است حتی حاضر نیست نگاهش بکند و با او حرف بزند- ولی پس از مدت بسیار کمی با پیگیری های مداوم و پیله کردنهای لیلا و واسطه گری هایش بالأخره محمد راضی میشود و این دو نفر با هم ازدواج میکند...




حالا من فقط چند سوال کوچک از جناب محمدحسین لطیفی، کارگردان این سریال میپرسم و بس:

1- کدام انسان عاقل و فرهیخته ای برای دور ماندن از گناه انگشتان دستش را میسوزاند؟؟؟ اگر به جای یک شب هرشب یک زن به امامزاده پناه می آورد که احتمالا محمد سریال شما باید تا آخر سریال با یک پیت بنزین تمام بدنش را نابود میکرد تا به گناه نیفتد... این است الگوهای ارزشی و مذهبی شما در تلویزیون؟؟؟

2- آیا محمد واقعا شخصیتی مذهبی است؟ اگر جواب مثبت است، او که سنگ مذهب و عقائدش را به سینه میزند چطور میتواند تن به ازدواج با دختری بزند که هیچ نقطه مشترک فکری و فرهنگی با او نداشته است؟ آیا از نظر مذهب هم سنگ بودن فکری، اخلاقی و فرهنگی یکی از اولیه ترین مقدمات ازدواج نیست؟ به نظر شما این سبک ازدواج یک مقدار بچگانه به نظر نمیرسد؟

3- آیا واقعا سریال شما میخواهد شرایط امروز جامعه ایران در سال 94 را بازتاب دهد؟ شواهد که ظاهرا بیانگر چیز دیگری است... مثلا وقتی میبینیم محمد سریالتان که حدودا 30 سالش است و ادعا میکند تا به حال هیچوقت حتی یک موبایل ساده هم نداشته و چشم و گوشش هم از یک بچه ده ساله بسته تر است؛ واقعا توقع دارید که باور کنیم سریال شما در سال 1394 و شرایط امروز جامعه اتفاق می افتد؟؟؟

4- محمد سریال شما موقع قبول ازدواج لیلا به او میگوید تنها ترسم این است که تو دلت هوای زندگی مرفه قبلی ات(از نظر مالی) را بکند و من با بضاعت کم خودم نتوانم جوابگوی نیازهایت باشم و شرمنده ات شوم. واقعا این شخصیت مذهبی و الگوی فیلم شما باید انقدر کوته بین باشد که فقط نگران این باشد که دل لیلا هوای پول و رفاه مالی قبلش رابکند؟؟؟ مثلا نباید نگران این باشد که اگر دلش هوای سبک زندگی قبلی و مدرنش را کرد تکلیف چه میشود؟؟؟ مثلا نباید نگران دوست پسر سابق لیلا که هنوز هم به شدت خواهان و مزاحم اوست بشود؟؟؟ و هزاران چیز نگران کننده دیگر...

5- بهتر نبود برای بازیگر نقش آخوند سریالی اینچنینی که داعیه ارزشی بودن دارد، از بازیگری استفاده میکردید که طوری عمل نکند که واضح باشد با نقشش هیچ ارتباطی برقرار نکرده و صرفا مشغول شعار دادن و نقش بازی کردنهای مصنوعی است؟؟؟


 

در پایان فقط یک پیشنهاد دارم به تمام مدیران و برنامه ریزان و برنامه سازان و کارگردانان و... کشورم :

شما را به خدا برای بیان مفاهیم دینی و ارزشی تان، برای بیان ارزشهای مقدستان و برای بیان حرفهای قشنگ قشنگتان، سعی نکنید که انسانهای مریخی و غارنشین را به عنوان انسان قرن بیست و یکمی سال 1394 به خورد ما دهید! معده ما به اینگونه خوراکهای فاسد عادت ندارد و مزاجمان را به کلی به هم میریزد...

سپاسگزارم، وبلاگ سینمایی سینما 7 به نشانی www.cinema7.blog.ir

۴ نظر ۲۱ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۳۶